و در آن سوی این چشم انتظاری ها ...

(موجیم و وصل ما از خود بریدن است * ساحل بهانه ایست رفتن رسیدن است)

و در آن سوی این چشم انتظاری ها ...

(موجیم و وصل ما از خود بریدن است * ساحل بهانه ایست رفتن رسیدن است)

جمعه های انتظار

مهمون پدربزرگ

خاطرم هست شبهای جمعه، پدربزرگ یه حالی بود.

قبل از اذان مغرب آماده میشد، عباشو رو دوشش مینداخت و تو خونه با صدای بلند می گفت: مسافرای مسجد کیان؟

دو سه نفر از بزرگترها همراهشون می رفتند مسجد.

ما بچه ها هم منتظر مینشستیم تو ایوون خونه. تا وقتی که پدربزرگ از مسجد میومد. جمع میشدیم دورش. اونم عباشو کنار میزد و از جیب کتش شکلات و آب نبات در میاورد و به ما میداد. بعدشم به سر هممون دست می کشید و می گفت: امشب زود بخوابین که فردا مهمون داریم.

جمعه ها با صدای دعای پدربزرگ از خواب بیدار میشدیم. وقتی می رفتم کنار در اتاقش می ایستادم و یواشکی نگاهش می کردم، یه نگاه مهربون بهم مینداخت و می گفت: بیا تو دخترم. بیا گل یاسم.

می رفتم کنارش می نشستم، دستش رو دور گردنم مینداخت و صورتم رو می بوسید. به من می گفت: امروز مهمون داریما، آماده هستی؟

می گفتم: مهمونمون کیه؟

لبخند میزد و بقیه دعاش رو می خوند.

برام جالب بود که پدر بزرگ تو دعاش هم گریه می کرد، هم می خندید. اصلا جمعه صبحها همیشه خوشحال بود و می خندید.

.......

جمعه صبحها باید همه خونه تمیز میشد. به همه اتاقها سر میزد تا مبادا جایی از قلم بیفته. پرده همه اتاقها رو می کشید کنار. از حیاط گل یاس می چید و تو همه  جای خونه میذاشت. حتی تو آشپز خونه هم گل یاس میذاشت.

اونها رو می بویید و صلوات میفرستاد.

گلها و درختهای باغچه رو مرتب می کرد.

......

وقتی از نماز جمعه برمی گشت، همه با هم ناهار می خوردیم. مادربزرگ بهش می گفت: امروز خسته شدی. یه مقدار سرتو زمین بذار و استراحت کن.

می گفت: خسته نیستم. امروز مهمون داریم.

همه می خوابیدند و او می نشست کتاب می خوند. منم که حوصله ام سر میرفت، می رفتم کنارش. اونم یه تسبیح بهم میداد و می گفت: صلوات بفرست تا مهمونمون زودتر بیاد. تسبیح رو می گرفتم. سرمو رو پاهاش میذاشتم و همین جور که صلوات می فرستادم خواب می رفتم.

عصر که میشد صدام می کرد. با هم می رفتیم تو حیاط. پدر بزرگ جارو می کرد. منم آب می ریختم. همش نگاهش به آسمون بود و زیر لب حرف میزد. ولی من هر چی نگاه می کردم تو آسمون هیچ کس نبود!

نزدیک غروب، سجاده اش رو پهن می کرد و نمازش رو تو خونه می خوند. جمعه شبها نماز مغرب و عشای پدربزرگ خیلی طولانی میشد.

وقتی از اتاقش نمیومد بیرون و منم حوصله ام سر میرفت، می رفتم جلوی سجاده اش می نشستم. اما پدر بزرگ انگار منو نمی دید. همین طوری گریه می کرد.

بعد از نماز هر طور بود می رفتم کنارش و دستشو می گرفتم. اونوقت سرشو رو سرم میذاشت و گریه می کرد. منو می بوسید و می گفت: جمعه دیگه میاد. دعا کن که بیاد. و من بازم نمی فهمیدم که مهمونمون کی بود.

اما حالا ......

دلم میخواد پدربزرگ بود و بهش می گفتم که بالاخره فهمیدم مهمون جمعه هاشون کی بود.

کاش پدربزرگ بود و جمعه ها با هم دعا می خوندیم، با هم منتظر می موندیم.

اگه پدربزرگ بود، شاید جمعه ها ما مهمون میشدیم. مهمون جمکران

 

نظرات 82 + ارسال نظر
عرفان یکشنبه 12 آذر 1385 ساعت 09:47 ق.ظ http://dolatekarimeh.blogfa.com

سلام
بابابزرگ هنوز خونتونه؟
عیدت مبارک

رضا یکشنبه 12 آذر 1385 ساعت 01:07 ب.ظ http://www.zeyarat.blogfa.com

مهدی یکشنبه 12 آذر 1385 ساعت 01:27 ب.ظ http://boghzehezareh.blogfa.com/

سلام
میلاد پر سرور سلطان علی موسی الرضا (ع) و هشتمین پادشاه از سلسله ی پادشاهان اهورایی را به سر سپردگان آستان این خاندان تبریک عرض می نمایم . نور ایزدی یارتان باد

مهتاب یکشنبه 12 آذر 1385 ساعت 08:41 ب.ظ http://www.bolooremahtab.blogfa.com

سلام
عید میلاد امام رضا مبارک
موفق باشید

ریحانه یکشنبه 12 آذر 1385 ساعت 10:50 ب.ظ

ساحل سلام
یه چیز جالب
در مورد عرفان اطلاعات جالبی کسب کردم و فهمیدم که پرونده سیاهی داره
این که از کجا کشف کردم نمی تونم بگم فقط می تونم بگم که منبعش فوق العاده موثقه
حالا تو هی سنگ این خانم خانما رو به سینه بزن
مطمئن بودم که اشتباه نمی کنم

زائربقیع دوشنبه 13 آذر 1385 ساعت 01:52 ق.ظ http://hassanmojtaba.mihanblog.com

سلام
××××××××××××× السلام علیک یا علی بن موسی الرضا ×××××××××××
ولادت با سعادت شمس الشموس انیس النفوس ولی نعمت مردم ایران علی ابن الموسی الرضا رو به همه دوستان تبریک میگم
==============================================
تمام جانت تمنای این را دارد که در این خلسه ی آسمانی بمانی و عاشقانه می سرایی: «السلام علیکم یا اهل بیت النبوه»

«السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا»

تو، در حج دل نیازمندت مولای غریب قریب را می خوانی و در آشیانه ی آل محمد(ص) بر فرزندش مهدی سلام می کنی و التماس می کنی که: «اللهم عجل لولیک الفرج» و دلت، بهاری ترین لحظات خود را می گذراند.

برای کبوتر دلت دانه ی عشق می پاشی و به او قول می دهی که هیچگاه آن را از ضریح دلباختگی جدا نکنی.

به امید آنکه آخرین زیارتت نباشد، از حرم خارج می شوی، اما دلت را در حریم جانان، جا گذاشته ای
==============================================
به روزیم منتظر حضور سبز تون
یا حق امام حسن مجتبی پشت وپناه تون

ابراهیم دوشنبه 13 آذر 1385 ساعت 07:25 ق.ظ http://ebrahim2007.blogfa.com/

سلام به دوست خوبم
امیدوارم حالت خوب باشه
خیلی وقته نیستی ها...
خوشحال میشم مطلب جدیدمو بخونی
یا علی [گل]

مجید محبوبی دوشنبه 13 آذر 1385 ساعت 08:10 ق.ظ

چیه؟ پا تو کفش بزرگان می کنی؟ عرفان همه چی رو در مورد تو برام توضیح داده؟ خوب می شناسمت! لطفا با من شوخی نکن مگه اسم من چشه؟ اسم من ارزش کتاب ها را آورده پایین؟ چرا همچین فکر می کنی؟

محبوبی دوشنبه 13 آذر 1385 ساعت 10:17 ق.ظ

سلام و عرض ارادات!
متاسفم که کامنت دومی ما دیر به خدمتتان رسید. اونی که از بلاگ اسکای خدمتتان فرستادم. من آنجا عذرخواهی کردم.
در ضمن کاملاْ مشخص است که شما در زمین نیستید و عرفانی و ملکوتی فکر می کنید. من شرمنده ام که چرت مستانه یک فرشته آسمانی را به هم زده ام. خیلی برای خودم متاسفم. خیلی. و خیلی بیشتر وقتی که شما نخواهین عذرخواهی ما را قبول بفرمایید. و آخر این که من با تمام زمینی بودنم آماده ام با شما صحبت کنم تا کمی این دل گرفته مان باز شود. ما نه تنها به شما بلکه به وجود ملکوت و ناسوت و لاهوت نامحرمیم. و تنها محرممان شیطان است.

کانون دوشنبه 13 آذر 1385 ساعت 12:12 ب.ظ http://andishehyazd.blogfa.com

بسم رب المهدی
با عرض سلام وادب
وبلاگ بسیار زیبا با مطالبی مفید دارید
بسیار ممنون می شویم تا ما را هم یاری بفرمایید
به وبلاگ کانون فرهنگ و اندیشه اسلامی بیایید
در لینک مربوط به ختم صلوات برای شادی روح شهید حاج حسین خرازی ثبت نام کنید
اگر برایتان امکان دارد این مطلب را در وبلاگتان درج فرمایید تا دیگران نیز شرکت کنند
ما هرچه داریم از خون پاک شهداست
به امید روزی که...
التماس دعای خیر یا علی مدد
andishehyazd.blogfa.comکانون فرهنگ و اندیشه اسلامی:
smrhm.blogfa.com

ذاکر ولا یت دوشنبه 13 آذر 1385 ساعت 02:18 ب.ظ http://zakerevelayat.blogfa.com

ساحل سلام
عید شما هم مبارک انشاالله چنین ایامی در حرم رضوی باشی
ممنون از حضورت
سبز و سربلند باشی
به امید اخرین جمعه انتظار

ذاکر ولایت دوشنبه 13 آذر 1385 ساعت 02:21 ب.ظ http://zakerevelayat.blogfa.com

سلام دوست منتظر ممنون از حضورت همواره سبز و سربلند باشی
امید که چنین ایامی حرم رضوی باشی
عیدتم مبارک

سیدعلی دوشنبه 13 آذر 1385 ساعت 10:33 ب.ظ http://kheyzaran.persianblog.com/

از نظر لطف شما به خودم ممنونم ولی فکر می کنم اگر خبرگزاری ارواح راه می افتاد،‌ بهتر بود. // اینجا چه خبر است؟ توی نظرات وبلاگ زیر زرو چه خبر است؟ این عرفان کیست؟ یا خانم ش...؟ من واقعا از این طور بازی ها خوشم نمی اید،‌ سر در می اورم از این کارها و زمانی استاد بازی بوده ام ولی حالا به مستقیم نوشتن روی اورده ام. // زیبنده شما و ما که برای انسان والایی می نویسیم این کارها نیست البته منظورم خدای نکرده این نیست که شما هم بازی می کنید بلکه می خواهم بگویم از این بازی ها بدم می آید.

حسین دوشنبه 13 آذر 1385 ساعت 11:06 ب.ظ

یاداموات ارامش روح است خدای کند اگررفتیم جزئ رجعت کنندگان باشیم

طلبه ی امروزی سه‌شنبه 14 آذر 1385 ساعت 12:22 ق.ظ http://talabeh.blogsky.com

سلام
خدا پدر بزرگتون و همه اونایی رو که در تبیتمون نقش داشتند و الان در بینمون نیستند رحمت کنه....خدا بیامرزدشون....

طلبه ی امروزی سه‌شنبه 14 آذر 1385 ساعت 12:26 ق.ظ http://talabeh.blogsky.com

سلام
عذر می خوام پیغامم با یه اشتباه تایپی ثبت شد....منظورم تربیت بود که به اشتباه تایپ شد....

خادم الزینب سه‌شنبه 14 آذر 1385 ساعت 03:05 ق.ظ http://alae.mihanblog.com

سلام بد نیست اگر این مطلب رو هم بخونید
به روزم با
جامانده از ....

حوریه سه‌شنبه 14 آذر 1385 ساعت 06:26 ب.ظ

سلام ساحل جونم
راستش حوصلم از این همه نظر سر رفت یه کمشو پاک کن
دوست دارم

پاییز سه‌شنبه 14 آذر 1385 ساعت 08:26 ب.ظ

سلام... خوش به حال پدر بزرگت... راستی من اومدم

تنهادل سه‌شنبه 14 آذر 1385 ساعت 11:00 ب.ظ http://www.tanhadel.parsiblog.com

سلام گلم
خوبی نازنین مثل همیشه واقعا زیبا بود واقعا آدمو تکون میده شاید بیشتر ما آدما فقط تو ظاهره که منتظر آقامون هستیم ولی تو باطن خواب صبح جمعه هامون رو به هر چیز دیگری ترجیح میدیم
امیدوارم که هم من و همه اونهایی که به ظاهر عاشقن روزی برسه که منتظرای واقعی بشیم
در ضمن نمی گم یاد پدر بزرگ ولی خیلی یاد مادر بزرگم کردم و کلی گریه کردمو و براش طلب آمرزش کردم
نازنینم التماس دعا دارم خیلی برام دعا کن
دوستت دارم منتظر پستهای قشنگه بعدیت هستم
آرزومند آرزوهای نازت

امید ساحل نشین چهارشنبه 15 آذر 1385 ساعت 01:30 ق.ظ http://www.goodst.persianblog.com

سلام دوست مهربون
مطلبت رو خوندم
چند تا *کاش* داشت که من همیشه میگم..کاش پدربزرگ بود..کاش بازهم با پدربزرگ مهمون جمکران بودیم..کاش کاش..
دل آدم میگیره واقعا
راستی..به روز کردم..تو ساحل منتظرم ساحل افتاده

حسین شاهد خطیبی چهارشنبه 15 آذر 1385 ساعت 03:45 ق.ظ http://www.lailatolgadr.ir

سلام : با عرض ادب و احترام و با عرض شب بخیر

ربنا اتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره الحسنه : خداوندا ببار باران رحمتت را و حسنات این دنیا و آن دنیا را بر سر این مومنان که اینگونه زیبا و مفید و ارزنده در راه نشر آیین اسلام تلاش می کنند.

خداوندا : در پناه رحمت بیکران خویش این بنده مومنت را موفق و موید و سلامتی عنایت بفرما.

التماس دعا

محمدعلی(ایران اسلام) چهارشنبه 15 آذر 1385 ساعت 02:41 ب.ظ http://www.iranislam.parsiblog.com/

سلام
انگار این اشکال خطوط ارتباط با دوستان رو هم مشکل کرده. شما مینویسید من نمیگیرم من مینویسم شما نمیگیرید؟!؟
اما فکر کنم ایمیلهای من رسیده نه؟
به روزم
گر کند کودکی از دور نگاه!

حمید چهارشنبه 15 آذر 1385 ساعت 03:43 ب.ظ http://1e1.blogfa.com/

سلام
به روزم


به نام تنــهاتـرین تنــها
00000000000000000
پـــرواز را به خاطر بسپار
پرنده مردنی است ...
000000000000000000
منتظر قدوم سبزتون هستم
_____________امضاء : تنــهاتـرین تنــهایـان

محبوبی پنج‌شنبه 16 آذر 1385 ساعت 10:44 ق.ظ http://http://www.booyebahar.blogsky.com/

فقط همین قدر بگم که دل بزرگان باید بزرگ باشد. تو با یک جواب ما به این نتیجه رسیدین که من به درد ارتباط با شما نمی خورم؟ شما باید بزرگوارتر از این حرف ها باشید! این پایین نوشته ای فریاتد دل تو را می شنوم امیدوار همینطور باشد. ما هم در این دنیا به چند نفر بلاگری مثل شما دل خوش کرده ایم دلمان را نشکنید!

محمدعلی(ایران اسلام) پنج‌شنبه 16 آذر 1385 ساعت 11:00 ق.ظ http://iranislam.parsiblog.com

سلام
هیچ مشکلی نیست. معرفی هم نمیخواد. چیز دیگه ای هم باید بگم؟؟
اما شما هم در مورد ایمیل من هیچ نظری ندادید.
در مورد خواب من زیاد موافق نیستم در اولین تماس این رو بخواهید. در مورد شاگردی هم که بحث کمی فرق میکنه. اینجا هم که نمیشه همه چیز رو نوشت. شما بگید ایمیل من رو گرفتید یا نه؟
یا علی

عرفان پنج‌شنبه 16 آذر 1385 ساعت 12:04 ب.ظ

سلام ساحل
برو E-mailـت رو چک کن

م.م پنج‌شنبه 16 آذر 1385 ساعت 04:58 ب.ظ http://monjialamebashariat.blogfa.com

سلام وب جالبی دارید
آپم تشریف بیاورید منتظرتان هستم
التماس دعا

نسرین پنج‌شنبه 16 آذر 1385 ساعت 05:53 ب.ظ http://www.nasrintanha.blogfa.com

به نام خدا
سلام ساحل جوونم! خوبی گلم؟ مرسی منم همیشه واست دعا می کنم همیشه هم به یادتم! من با روحیخ جدید آپ کردم خوشحالم می کنی اگه بیای! دوست دارم! یا حق!

پریسا شنبه 18 آذر 1385 ساعت 01:25 ب.ظ http://www.asemooneia.blogfa.com

سلام
وبلاک جالبی داری خوشهال میشم اگه به کهکشان کوچیک منم یه سری بزنی

عبدالعاصی سه‌شنبه 21 آذر 1385 ساعت 12:46 ق.ظ http://kharaab-abad.blogfa.com

سلام .
(کی برد فارسی ندارم ببخشید)
khoda kheiretoon bede. enghadr matn ghashang bood ke dele sange siyahe ma ro be zary va dasht o gard o ghbaresh ro cheshm shost.
kash rasme mehmoon davat kardan o mehmoon dari ro balad boodim.
kash midoonestim khoona ro chetori bayad aab o jaroo bokonim , ta layeghe ghadamaye mehmoonemoon beshe.
ey kash beshe jomee ha ro bavar konim.
الهم عجل لولیک الفرج،‌ و العافیه و النصر،‌ و الجعلنا من انصاره و اعوانه،‌ و المستشهدین بین یدیه.
ملتمس دعا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد