و در آن سوی این چشم انتظاری ها ...

(موجیم و وصل ما از خود بریدن است * ساحل بهانه ایست رفتن رسیدن است)

و در آن سوی این چشم انتظاری ها ...

(موجیم و وصل ما از خود بریدن است * ساحل بهانه ایست رفتن رسیدن است)

حماسه ای در غروب

 

ز پنهانگاه جنگل های خاموش خزان دیده

به سویت باز خواهم گشت ای خورشید، ای خورشید!

تو را با دست سوی خویش خواهم راند

تو را با چشم سوی خویش خواهم خواند

تو را فریاد خواهم کرد ای خورشید، ای خورشید!

من اکنون قطره های ریز باران را

که همچون بال زنبوران خواب آلود می ریزد

به روی غنچه چشمان خود احساس خواهم کرد

من اکنون برگ ها را چون ملخ ها پرواز خواهم داد

من اسفنج کبود ابرها را لمس خواهم کرد

وزان آبی به روی آتش پائیز خواهم ریخت

سپس آهنگ دیدار تو خواهم کرد ای خورشید، ای خورشید!

من اکنون کوله باری سهمگین بر دوش خود دارم

عجایب کوله باری تلخ و شیرین را به هم کرده

عجایب کوله باری توشه شب های بیداری

عجایب کوله باری هدیه روزان بیماری

در او گنج نوازش ها

در او رنج نیایش ها

در او فریاد های مستی و هستی

در او اندوه ایام تهیدستی

من اکنون کوله بار بسته ام را پیش چشمت باز خواهم کرد

ای خورشید، ای خورشید!

من از خمیازه های دره ها و خواب خندق ها

من از آشوب دریاها و از تشویش زورق ها

سخن آغاز خواهم کرد

من از تاریکی شب ها و از تنهایی پل ها

من از نجوای زنبوران و از بی تابی گل ها

سخن آغاز خواهم کرد

من از سوسوی فانوسی که پشت شیشه می سوزد

من از برقی که کوه و آسمان را با نخی باریک می دوزد

من از بیلی که بر دوش نحیف آبیاران است

من از گیلاس بن های گل آورده

که در صبح بهاران پایکوب باد و باران است

ترا آگاه خواهم کرد ای خورشید، ای خورشید!

من اکنون در خزانی بی بهار آواز می خوانم

من اکنون در شب تنهایی خود پیش می رانم

شب بی ماه در من لانه می سازد

عصایم در گل نرم بیابان ریشه می بندد

درختی در کنار راه می روید

درختی در کنارم راه می پوید

عصای کوریش در دست و بار پیریش بر دوش

عصای کوریم در دست و بار پیریم بر دوش

به رفتن هر دو می کوشیم

من و او هر دو خاموشیم

من و او هر دو از خاک بیابان آب می نوشیم

من از این همسفر روزی ترا آگاه خواهم کرد

ای خورشید، ای خورشید!

افق خالی است اما من پر از ابرم

پر از ابر غبار افشان بی باران

درون چشمه نقش خویش را بر آب می بینم

کنار چشمه آب زندگی را خواب می بینم

از این خوابی که می نوشد وجودم را

شبی بیدار خواهم شد

شتاب آلوده در گودال دستم آب خواهم خورد

هجوم ماهیان تشنه را از یاد خواهم برد

نهالی تازه در من ریشه خواهد کرد

و بازوی بلند شاخسارش را

به دور گردن من حلقه خواهد کرد

ای خورشید، ای خورشید!

ترا گم کرده بودم من

ترا در خواب های کودکی گم کرده بودم من

ترا بار دگر جستم

درون آخرین فریاد نا هشیواری

ترا در خود رها کردم

ترا از نو صدا کردم

ترا جستم میان مرزهای خواب و بیداری

وزین پس با تو خواهم زیست

ای خورشید، ای خورشید!

من اکنون در غروب انتظارم راه می پویم

ترا همچون حریقی در کران این شب تاریک می جویم

و در پایان این شب زنده داریها

و در آن سوی این چشم انتظاریها...

ترا بار دگر در خویش خواهم دید

ای خورشید، ای خورشید!

درآن شب در شب دیدار

غباری نرم تر از آنچه در شبهای طوفانی

ز روی کشتزاران سپید پنبه بر می خواست

میان تپه های ماهتابی خیمه خواهد زد

و من در پشت آن خیمه

بسان شعله ای در خرمن پنبه

به رقص آتشین آغاز خواهم کرد

ای خورشید، ای خورشید!

حسین و مهدی (علیهمالسلام)

السلام علیک یا سفینة النجاة

 

 مهدی( علیه السلام) ادامه حسین (علیه السلام) است و " انتظار" ادامه عاشورا و برآمده از آن.

مهدی (علیه السلام) فرزند حسین (علیه السلام) است و فرهنگ " انتظار" برآمده از فرهنگ " عاشورا" و انتظار حسین دیگری را کشیدن. این دو پیوندی دیرین و محکم با هم دارند.

یکی پشتوانه فرهنگی و زمینه ساز برای دیگری است.

یکی رمز " حیات شیعه" است و دیگری رمز " بقای آن".

یکی رمز " قیام و به پا خواستن شیعه" و دیگری عامل " حفظ و استمرار آن".

" مهدی " وارث عاشوراست همچنان که " حسین" وارث پیامبران است.

عاشورا دریچه ای به انتظار است و انتظار، تجلی آرزوها و آمال کربلا.

پیوند " عاشورا و انتظار" و " حسین و مهدی" ، پیوند " والد" و " ماولد" و " نور علی نور" است.

انتظار، کربلایی دیگر است به وسعت همه جهان و مصاف حق و باطل است

در زمانی دیگر، با این تفاوت که این بار، حق پیروز است و چهره باطل، برای همیشه دفن می شود.

" عاشورا" انتظار برآورده نشده شیعه است و " انتظار" عاشورای برآورده شده شیعه.

" انتظار"، ادامه عاشورا، غدیر و بعثت است و " ظهور"، روز فرج و مخرج حسین و ثمره خون او که در شریان تاریخ به جوش آمده است.

" انتظار" بشارتی است به حق، بر همه دردها و آلام شیعه در کربلا و تاریخ.

" مهدی" همان کسی است که باری را که حسین در مسیر کوفه، در کربلا به زمین گذاشت، به کوفه می رساند.

" مهدی " پرچم افتاده حسین را برخواهد افراشت و آرمان های بلند او را تحقق خواهد بخشید.

" مهدی"، بذری را که حسین در کربلا کاشت و دیگر امامان آن را بارور کردند و خودش در دوران غیبت به حراست آن همت گماشت، با دستان پرتوانش غرس خواهد کرد.

 

رهرو حسین باشیم و در انتظار فرزندش مهدی

میلاد ارباب عشق، حسین (علیه السلام) مبارک

 

 انتظار" بشارتی است به حق، بر همه دردها و آلام شیعه در کربلا و تاریخ.یشه دفن می شود.

 

منبع: عاشورا و انتظار

نویسنده: سید مسعود پور سید آقایی

 

سوال و جواب مهدوی (۳)

در پاسخ به سوال برادر بزرگوار آقای طلبه امروزی که پرسیدند:

 

چرا زمان ظهور نامعلوم است؟

 

برای پاسخ به سوال ایشون باید بگوییم زمان ظهور نامعلوم است شاید به همان دلیل که قیامت نامعلوم است. چرا که بین قیام امام مهدی (علیه السلام) و روز قیامت اشتراکات فراوانی است. پس باید دید:وجه اشتراک در قیام حضرت مهدی (عج الله تعالی فرجه الشریف) با قیامت و رستاخیز چیست؟

 قیام حضرت مهدی ( علیه السلام) حادثه ای است که در روایات به عنوان واقعه حتمی مطرح گردیده است. این قیام به عنوان آخرین قیام در آخر الزمان صورت می پذیرد و حقیقت های مخفی شده آشکار می گردد.

در روایات، قیام آن حضرت به عنوان قیامت صغری و قیامت و روز رستاخیز به عنوان قیامت کبری معرفی شده است.

 

وجه اشتراک:

وجه اشتراک بین قیامت صغری و کبری در دو جهت بسیار آشکار است:

وجه اول اشتراک این است که وقت و زمان برای قیامت صغری ( ظهور حضرت مهدی (علیه السلام))  و برای قیامت کبری ( روز رستاخیز) آشکار و معلوم نخواهد بود، و علم این دو واقعه در نزد خداوند می باشد و هر کس زمانی برای آن تعیین کند دروغگو و کذاب خواهد بود.

 

وجه دوم اشتراک این است که قیام حضرت مهدی (علیه السلام)، ( قیامت صغری)، و روز رستاخیز (قیامت کبری) به صورت ناگهانی تحقق پیدا می کند.

در حدیثی از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) این دو وجه اشتراک بیان گردیده است و حضرت فرمودند:

" انما مثل قائمنا اهل البیت کمثل الساعة لا یجلیها لوقتها الا هو، ... لا یاتیکم الا بغتة"

مثل قائم ما، مثل قیامت است که وقت آن را جز خداوند جل جلاله نمی داند...

و جز به صورت ناگهانی پیش نخواهد آمد.

 

منبع: سوال از امام مهدی (علیه السلام) در روایات

به تحقیق و تالیف سید فخر الدین موسوی