حجابش قابل تحسین بود. پارسال، تا آخرین روزای ماه رمضون تو کلاسای مسجد شرکت می کرد. از اول مهر دیگه ندیدیمش. هر چی سراغشو از مامانش می گرفتیم می گفت کلاس کامپیوتر میره، سرش شلوغه نمی تونه بیاد.
امروز جشن داشتیم. آخرای مجلس بود که مامانش اومد و سلام علیک کرد و گفت خدیجه بیرون ایستاده میخواد شما رو ببینه. رفتم دم در، جا خوردم. دنبال یه دختر محجوب با چادر ملی می گشتم. اون چهره ای که آخرین بار دیده بودم ازش این نبود. مانتو کوتاه، مقنعه تا نصف سر و موهای .....
سلام علیک کردیم و یه کم صحبت بهش گفتم چرا دیگه نمیای مسجد؟ گفت: کلاس کامپیوتر میرم نمی تونم بیام. گفتم: خب ما هم اینجا توی مسجد کلاس کامپیوتر گذاشتیم. گفت: نه، می خوام دیپلمشو بگیرم!
مادرش یواشکی اومد پیشم و کلی صحبت کرد. و از وضعیت جدید خدیجه نالید. حتی می گفت نمازشم دیگه گهگاه می خونه. می گفت الهی خوشبخت بشین، سعی کنین دوباره مسجدیش کنین. می گفت از وقتی تو اون کلاسای لعنتی ثبت نامش کردم کلا عوض شده. هم کلاسیاش مسخره اش می کردند و به چادرش می خندیدند و ....
افسوس می خورم و به یاد اون روزایی میفتم که همین خانوم فکر می کرد پیشرفت دخترش فقط توی کلاس کامپیوتره.فکر می کرد فعالیت توی مسجد وقتگیره و باعث افت تحصیلی بچه ها میشه. نمیدونم برای این مادرها چی مهمتره؟ دیپلم کامپیوتر یا دین و ایمون و حجاب دختراشون؟
سلام عزیز دلم
متاسفانه تنها مسئله ای که اینروزها خانواده ها براش هزینه ای ( جه از نظر مالی و چه از نظر زمانی و فکری) در نظر نمیگیرن مسئله حفظ دین و مذهب بچه هاشونه. . .
خدایا صاحبمون رو هر چه زودتر برسون . . . عجل عجل عجل
به امید ظهور دولت یار- پاک باشید و پایدار
******************************
سلام
مشکل از ماست نه آنانکه به ناگاه حجاب را بر زمین می گذارند ..
مشکل از کم کاری ماست ، باید بگونه ای کار کنیم که همانطور که بی حجابی را شیرین نشان دادند و بر تن مردمان این سرزمین کردند همانطور حجاب را ما بر تنشان کنیم ..
ما سست گشته ایم ...
ما باید بیشتر کار کنیم .
پ.ن : می خواهم امروزی باشم ! :
http://www.tebyan.net/Social/House_Family/Child/Child_Fear/2009/8/12/99156.html
سلام
چطوری یا بهتری؟
والله تا اونجایی که من یادمه با همین چادرم کلاس کامپیوتر رفتم اتفاقی هم نیفتاد
به اضافه این که یادمه یکی از دوستای مشترکمون (اون یکی ضلع مثلثمون) کلاس شبکه نمی دونم چی می رفت اونجا همه سوسولی بودن و مسخره ش می کردن اما باعث نشد اون ریختی بشه
سلام
راه حل ساده ای داره که ما در مسجد محل هم برای خواهران و هم برای برادران تجربه اش کردیم اونم هماهنگی با سازمان فنی و حرفه ای شهرستان است و یا توافق با یکی از آموزشگاههای معتبر برای برگزاری کلاس های مذکور در مسجد و برگزاری آزمون توسط موسسه و صدور دیپلم یا گواهی مذکور
به هر حال ما می بایست در مسجد به گونه ای کار کنیم و روشهایی را به کار ببندیم که علاوه بر استفاده از فضای معنوی مسجد و اموزشهای کاربردی نظرات و دلمشغولی های خانواده ها و ... را نیز پوشش دهیم
ببخشید که دخالت کردم
ای یوسف گمگشته صحرا زده ی من...
هجرتو و این سینه ی سودا زده ی من...
بهم سربزنی خوشهال میشم
تبادل لینک...موافقی؟
موافقم این بین هم خود فرد مقصره و هم خانواده ای که ریشه های عقیدتی فرزندشو قوی نکرده تا با مواجه با محیط های دیگه ببینه از خودش چیزی نداره
اینطوری مسئولیت ما بیشتره که هر دو طرف رو تنها نذاریم
و عمیقاْ احساس می کنم دانشگاه مختلط و هر محیط مختلط دیگه ای قبل اینکه عقل و درک فرد به بلوغ نرسیده باشه اونو فاسد می کنه و وقتی بچه دبیرستانی ما که همش سرش تو کتاب و کنکور هست یهو وارد محیط آزادی میشه وقتی قبلش برای خانواده فقط درس مهم بوده و برای خودش هم همین طور این بلوغ خیلی دیرتر میرسه
سلام
مطلبتون جالب بود
خوشحال میشم به من سری بزنی دوست قدیمی
حلول ماه عاشقی ، شهر الله ماه برکت و رحمت و مغفرت بر شما و خانواده گرامی مبارک باد
مدتی بود به وبلاگتان نیامده بودم اما این به معنای فراموش کردن شما دوست عزیز نبوده ،کم سعادت بوده این برادر کوچکتان ...
هرگاه تازه چیزی نوشتم هم؛ کسی را دعوت به خواندنش نکردم
به هر حال با آرزوی سلامتی شما و قبولی طاعات و عباداتتان ؛التماس دعا دارم